مهرسام مامان آرزوت خیلی خیلی این لباس سرهمیتو دوست داره
اینو از ساری برات گرفتیم
بابا مهردادیت و من عاشق این لباس قرمز رنگتیم عزیزم
وقتی بپوشیش با اون جورابای قرمزت میدونم که ماه میشی
این دوتا اسباب بازی ها هم منو عمو میلادت برات خریدیم
مهرسام اینو برای تو خریدیم ها که وقتی بزرگتر شدی بسازیش و هوشت بره بالا
ولی هنوز نیومدیم خونه این عمو میلادتو بابا مهردادت بازش کردو خودشون باهاش بازی کردنو
سر همش کردن
اینم از لباسایی که تا حالا برات گرفتیم گلپسرمون
قربونت بشم شیما جونم
خوش به حال اتیلا جونم که مامان خوبی مثل شما داره
مبارک باشه عزیزم.

خیلی مزه میده لباس خریدن.من که اوایل بارداریم تا یه مدت با لباساش میخوابیدم.
اسم قشنگی برای گل پسرت انتخاب کردی.
یادت نره باهاش همیشه حرف بزن و اسمشو صدا کن تا بشنوه صداتو.هوشش میره بالا.
براش قصه بخون.شعر بخون.
باباشم اگه میخواد بعدها با پسرش رابطه خوبی داشته باشه زیاد باهاش حرف بزنه.
خوشحال شدم به ما سر زدی.
مواظب خودت و مهرسام بااااااش.
فدات بشم عزیزم
مرسی
چشم به مامان و باباشون میگم که این کارارو باهاش بکنن
ممنونم از نظرت
راستی خانومی من مامانش نیستم
من عمه ی این کوچولو خان هستم
سلام لباسای خیلی خوشکلی ان مبارکش باشه
ممنونم مهربونم
لباسای مهرسام جون خیلی خوشگلن ایشاله به سلامتی بدنیا بیاد و ازشون استفاده کنه
ممنون که به ما سر زدین با اجازه لینکتون میکنیم
قربونت بشم
مرسی
ای جونم...
پس بالاخره پسر شد؟!
ایشالا که سالم به دنیا بیاد و خوشحالی عمه جونش رو تکمیل کنه
باورم نمیشه که مهتابی اومده سر زده به وبلاگمون
آره پسر شد
قربونت بشم مهتاب جان
مرسی عزیزم
لباسهای پسر گلتو دیدم چقدر نازه عزیرم وبلاگم فیلتر نیست اگه باز نشد با موزلا باید اینترنت اکس پلور باز شه
رومینا جونم بگو چند ماهت چقدر دیگه مونده نینی نازنو ببینی
عاقبت در یک شب از شب های دور
کودک من پا به دنیا می نهد
آن زمان بر من خدای مهربان
نام شور انگیز مادر می نهد
بینمش روزی که طفلم همچو گل
در میان بسترش خوابیده است
بوی او چون عطر پیک یاس ها
در مشام جان من پیچیده است
پیکرش را می فشارم در برم
گویمش چشمان خود را باز کن
همچو عشق پاک من جاویدباش
در کنارم زندگی آغاز کن
عزیزم من حامله نیستم
زن داداشم حامله است
این وبلاگ مال برادرزادمه
من عمشم
ایشالا مبارکش باشه......عزیزم به وب دخملی ماهم بیا
مرسی عزیزم
حتما