Mehrsam

مهرسام برایت مینویسم تا شاید روزی بخوانی

Mehrsam

مهرسام برایت مینویسم تا شاید روزی بخوانی

مامان و بابا رفتن اصفهان

مامان و بابات رفتن اصفهان نفسم ولی زودی برمیگردن پیشمون


نفسم مامان آرزوت مجبور بود برای کلاس های آموزشی که مربوط میشه به پزشکیش بره به اصفهان

ولی قول دادن زود بگردن



قربونت بشم از موقعی که نطفت به وجود اومد تا الان کنارمونی و بهمون جون میدی و همه ی کاراتو منو مامان بزرگت انجام میدیم

ولی این چند روزی که مامان و بابات رفتن سفر دل تو دلم نیست

باید از چشمامونم بیشتر مراقبت باشیم


توهم قول بده پسر خوبی باشی و زیاد اذیتمون نکنی




عاشقتم مهرسام

دیووونتم عمه

خیلی خیلی دوستت دارم عشقم



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد