مهسامم امروز منو مامان جونت بردیمت حمام
بابا و مامان رفته بودن بیرون خرید
دیدیم شما هم خرابکاری کردی
به حمام هم نیاز داری
منو مامان جون بردیمت دیگه
فدات بشم الهی
دفعه ی اول هم همگی با هم بردیمت حموم
امروز سومین حمومی بود که رفتی عزیزم
هر سه بار کنارت بودمو نگات میکردم که مثل فرشته ها ساکت میشینی تا مامان بزرگ بشوره تو رو
یک دنیا دوستت دارم مهرسامم
یک دنیا دوستت دارم
عمه مریم همیشه عاشق تو بوده
میمونه
و خواهد موند
اینو بدون نفسم
دیشب ختنه کردنت عزیزم
الهی بمیرم چقدر درد داشتی
همش گریه میکردی
ولی شبش خوب خوابیدی
االانم حالت خوبه گلم
خیلی دوستت دارم مهرسامم
خیلی خیلی دوستت دارم
عشقم الان که دارم برات مینویسم مامان آرزو تو بیمارستانه
به همراه بابا مهردادت و مامانیت