Mehrsam

مهرسام برایت مینویسم تا شاید روزی بخوانی

Mehrsam

مهرسام برایت مینویسم تا شاید روزی بخوانی

mam

رها ماه من



رهای نازنینم سلام  

سلام به اون چشمهای ناز و قشنگت که هدیه خدای مهربونه واسه ما  

رهای عزیزم امروز من یه کم دلم گرفته بود اخه اینجا یه کوچل تنهام رها   

دلم واسه خیلی چیزها تنگه، بعضی وقتها تو غربت روزمرگی این دنیا گم میشم  

نمیدونم عزیز دلم نمیدونم فقط میدونم که تنهام  با اینکه در روز بیشتر از دویست تا ادم میبینم....  

کلا فکر کنم همه ادمها یه جورهایی تنهان 

رهای قشنگم نمیدونم تو این دنیا دنبال چی میگردم   

راستی تو اصلا دوست داری بیایی به این دنیا؟  

میدونم که تو الان هم هستی فقط باید وقتش بشه که بیایی عزیز دلم  

من عاشق اسم مهتاب هستم نمیدونم چرا؟ شاید چون تکه تو دنیا فقط یه مهتاب داریم یه مهتابه پاک زلال زیبا دست نیافتنی و البته عاشق ماه 

میخوام تو ماه من باشی میدونی! میخوام من مهتاب باشم و تو ماه....  

ماه هم تو دنیا تکه و همیشه کنار مهتابه تو ماه منی...  

فکر کنم تو هم دوست داری من مهتابت باشم   

میدونی ماه من دلم برات خیلی خیلی تنگ شده، دلم میخواد زودتر ببینمت، من میدونم تو دلت خیلی پاکه قلبت مهربونه شاید یه کم تپلی باشی اما دلت نازکه زود اشک هات میریزه نفس من...  

میدونی دوست دارم بزرگ بشی، خوشتیپ باشی  

میدونم خیلی باهوشی، به من رفتی یه لحظه نمیتونی اروم باشی باید سرت شلوغ باشه کارکنی راستی امروز یه کم بی حوصله بودی چرا  قربونت برم؟  

مامان فدات بشه ساعت دوازده و پنج دقیقه شبه بابا مهرداد داره کولوچه میخوره من باید برم دوست دارم ماه من چشمهات رو ببند... 

شب بخیر عزیزم خوب و اروم بخوابی نازنینم  

نظرات 1 + ارسال نظر
عمه مریم دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

الهی قربون این مامان آرزوش بشم من الهی



خوش به حال رها که بهترین پدرو مادر دنیا رو داره

عاشقتم آرزو جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد